و آن تَک سِتاره ای که به مَن هِدیه کَردی..
- سه شنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۵۹ ب.ظ
- ۳ نظر
بِهِت قول داده بودَم هیچ وَقت نَمیرَم.
قول داده بودَم مُقاوِمَت کُنَم.
متأسِفَم.
اما خِیلی وَقته که اون قول رو شِکَستَم.
یه کالبُد اَزَم باقی مونده.
با یه قلبِ پارچه ای.
و یه مُشت حسِ مأیوس کُنَنده.
و حالَت تَهَوع.
و حالَت تَهَوع.
و حالَت تَهَوع.
ذِهنَم می خواد از هجومِ این هَمه فکرِ مُزاحِم بالا بیاره.
و جِسمَم از این دِل دَردایِ عَصَبی خَسته شده.
مَن حَقیقتاً خوشبَختَم!
اما بَدجوری دارَم تاوانِ «حسِّ خوشبَختی» مو پَس میدَم.
احمقانه اس.
تَصاویرِ ذِهنَم رَنگی بودَن. وَقتی داشتَم کَفشامو می پوشیدَم که بِرَم، بِهِم گفت:«پارمیدا! یازده سال شُدا!»
و مَن خُشکَم زَد. خیره شُدَم به کَفشام، بعد سَرَمو بُردَم بالا و گُفتم:«تو هم حِسِّش می کُنی؟»
سر تِکون داد:«آره...»
هَمون موقِع بود که تو ذِهنَم برایِ بارِ بی شُمارُم تُف کَردَم به هَمه یِ دست هایِ پُشتِ پَرده ای که ما رو از دَبِستان از هَم جُدا کَردَن...این حَقیقَتاً حقِّ ما نَبود...ظُلم بود....ظُلم.
+به طرزِ احمَقانه ای دِلَم داره آروم آروم بَرایِ مِلیکا تَنگ میشه...نَبودِش وَقتی کاسه کوزه ها رو سرِ من خَراب می کُنَن بیشتَر حِس میشه...و همینطور وَقتی شَبا می خوام بِخوابَم، دیگه چِراغِ اتاقِ مِلیکا روشَن نیس که بِدونَم اون بیداره و راحَت بِخوابَم و این شَبایِ آخَری که اتاقِشو خاله اینا غَصب کَرده بودَن و تو اتاقِ من می خوابید جزوِ راحَت تَرین شَبایِ زَندَگیم بود.
تَبصَره: مَن شَبا یا به پٌشت می خوابَم یا یِکَم به پَهلو و حتماَ بایَد یه طوری باشه که همه جایِ اتاقِ تَرسناکَمو زیرِ نَظَر بِگیرَم! وَلی همیشه خوابیدَن به شِکَم راحَت تَره برام که به دَلیلِ ناتَوانی در کنترلِ اتاقَم نِمی تونَم اونطوری بِخوابَم!:| وَلی وَقتی مِلیکا تو اتاقَم می خوابید، راحَت و بی دَغدغه به شِکَم می خوابیدَم!:))
تَبصَره 2:اینا همه اثراتِ دیدنِ کُلی trailer فیلم تَرسناک در یه روزه که هَنور نَتونِِستَم همشو هَضم کُنَم...مَگَرنه مَن اینقدر خُل نَبودَم بو خُدا!:|
عروسَکِ لِئو رو بَرگَردوندَم به اُتاقَم و لاکی و لیکی(دو تا لاک پُشتَن!:)) )+ تامی(بَبرِ مَن!) ، قورقوری(یه قورباغه یِ زِشتِ کُهنه که هیشکی جُز مَن دوسِش نَداره.) و قُسطَنطَنیه(یِک عَدد کَلاغ!) هم که بودَن!
+کودکِ دَرونَم اُوِر دوز کَرده....
+دِلِش کِتابایِ رَنگ آمیزی شو می خواد با یه عالَمه مِداد رَنگی.
- ۹۴/۰۷/۲۱
یه حس ناتموم دارم درمورد ف.ف....نمیدونم چیکار میشه کرد....حس یه گودال یا سیاهچال...
بقیه لینکا هم که تقریبا خیلی وقته توشون ننوشتن..
بازم ممنون که هستی:(